ارتباط ذاتی بین اختلالات خوردن و افسردگی نشان می دهد که هر چه علائم افسردگی شدید تر باشد، شیوع اختلالات خوردن بیشتر است.
بیمارانی که مبتلا به اختلالات خوردن تشخیص داده شده اند، خطرات بالاتری را در آسیب شناسی روانی خوردن، از جمله تصویر بدنی تحریف شده، و آسیب شناسی روانی عمومی، مانند افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین نشان می دهند که از سطوح پیش بینی شده فراتر می رود. علاوه بر این، نقش محوری سن در تأثیر گذاری بر شیوع این شرایط تأکید کرد، زیرا نوجوانان به عنوان یک گروه در معرض خطر متمایز و مستعد ابتلا به اختلالات عصبی و افسردگی هستند.
افسردگی و اختلالات خوردن اغلب با هم بروز می کنند. افراد مبتلا به اختلالات خوردن اغلب علائم افسردگی را تجربه می کنند، مانند غم و اندوه مداوم، احساس بی ارزشی، و از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که زمانی از آنها لذت می بردند. بر عکس، افراد مبتلا به افسردگی ممکن است به عنوان راهی برای کنار آمدن با پریشانی عاطفی خود، الگوهای غذایی نامنظم ایجاد کنند.
یک چرخه تقویت منفی بین افسردگی و اختلالات خوردن وجود دارد. تاثیر افسردگی بر انگیزه، سطح انرژی و مراقبت از خود می تواند عادات غذایی ناسالم را به راحتی از کنترل خارج کند. علاوه بر این، گرسنگی، پرخوری، و رفتار های پاکسازی مرتبط با اختلالات خوردن می تواند اختلالات خلقی را به دلیل تأثیراتشان بر شیمی مغز تشدید کند.
برای درمان موثر، درک روانشناسی پشت اختلالات خوردن منجر به مراقبت همدلانه تر و جامع تر می شود.