آیا تا به حال در رابطه ای بوده اید که شما را خسته کند؟ آیا این احساس دائمی را تجربه کرده اید که چیزی درست نیست؟ شما می دانید که این رابطه سمی است، اما نمی توانید شجاعت پایان دادن به آن را به دست آورید.
آیا می دانید علت اصلی این موضوع چیست؟ چرا، با وجود تحمل بی احترامی و آزار مکرر، ماندن را انتخاب می کنید و به قول تیلور سوئیفت، زمانی که فایده ای ندارد، به رابطه ای از کار افتاده ادامه دهید؟
راهنمای مطالعه
شما ممکن است با شریک زندگی خود دچار تروما شوید
نسل Z ، که بسیاری از آنها یا وارد روابط جدیدی می شوند یا مدتی است که در یکی از آنها بوده اند، رفتارهای پیوندی ناشی از ضربه، دلبستگی های سمی و احتمالاً بیش از حد فکر می کنند و پدیده های جدیدتری را که هر روز در اینترنت با آنها مواجه می شوند، بررسی می کنند.
پیوند تروما چیست؟
پیوندهای تروما، وابستگی های عاطفی عمیقی هستند که از یک الگوی چرخه ای سوءاستفاده فیزیکی و یا عاطفی یا ضربه و به دنبال آن تقویت مثبت ایجاد می شوند. اغلب، نحوه ایجاد دلبستگی در بزرگسالان ریشه در تجارب مکرر کودکی آزار دهنده یا آسیب زا از دوران کودکی دارد. این سبک های دلبستگی به چهار دسته اصلی طبقه بندی می شوند: ایمن، مضطرب و مشغول، طرد کننده و اجتناب کننده و همچنین ترس و اجتناب کننده.
«تجارب دوران کودکی و محیطی که فرد در آن رشد می کند، نقشی اساسی در شکل دادن به رشد فرد تا بزرگسالی دارد. دلبستگی ایجاد شده بین یک کودک و مراقبان اصلی او و کیفیت تربیتی که دریافت می شود، عمیقاً بر الگوهای احساسی و رفتاری آنها در زندگی بعدی تأثیر می گذارد.
از آسیب های دوران کودکی تا روابط سمی
در نتیجه، پیوند تروما امروزه عمیقاً در تار و پود روابط نسل Z جریان دارد و در الگوهای پیوندهای عاطفی شدید در هم تنیده با چرخه های سوء استفاده آشکار می شود.
تلاقی آسیب های دوران کودکی و روابط بزرگسالان
بسیاری از افراد در بزرگسالی تمایل دارند سبک های دلبستگی را که در دوران کودکی آموخته اند را در روابط بین فردی خود تکرار کنند.
دلبستگی ایمن
افراد دارای سبک دلبستگی ایمن معمولاً مراقبانی داشتند که به طور مداوم به نیازهای آنها در دوران کودکی پاسخ می دادند. در نتیجه، به خود و روابط خود احساس اطمینان می کنند. آنها با صمیمیت و استقلال راحت هستند و تمایل به داشتن الگوهای ارتباطی سالم دارند.
دلبستگی مضطرب و مشغول
این سبک دلبستگی اغلب زمانی ایجاد می شود که مراقبین در برآوردن نیازهای عاطفی کودک ناسازگار یا غیر قابل پیش بینی باشند. بزرگسالان با دلبستگی مضطرب تمایل به نزدیکی و اطمینان در روابط دارند. آنها ممکن است نگران رها شدن باشند و سطوح بالایی از اضطراب و ناامنی را تجربه کنند.
دلبستگی طردکننده و اجتنابی
افراد دارای سبک دلبستگی طردکننده و اجتنابی ممکن است مراقبانی داشته باشند که از نظر عاطفی از کودکی دور بوده یا در دسترس نبوده اند. به عنوان بزرگسال، آنها تمایل دارند استقلال و اتکا به خود را در اولویت قرار دهند. آنها ممکن است از صمیمیت عاطفی اجتناب کنند، احساسات خود را سرکوب کنند و در ابراز آسیب پذیری در روابط مشکل داشته باشند.
دلبستگی ترسناک اجتنابی
این سبک دلبستگی معمولاً از تجربیات دوران کودکی ناشی می شود که مشخصه آن ضربه یا سوء استفاده است. بزرگسالان با دلبستگی ترس اجتنابی ممکن است تمایلات متضادی برای نزدیکی و استقلال داشته باشند. آنها ممکن است رفتار غیر قابل پیش بینی از خود نشان دهند، از طرد شدن می ترسند و با تنظیم عاطفی در روابط مبارزه می کنند.
روانشناسان بر تعامل پیچیده بین آسیب های گذشته و روابط کنونی گواهی می دهند و بر تمایل زخم های حل نشده برای ظهور مجدد در ارتباطات صمیمی تأکید می کنند.
سبک های دلبستگی نه تنها بر روابط با شرکا، بلکه بر دوستان، خانواده، جامعه و محل کار نیز تأثیر می گذارد. بسته به نیازهایی که در دوران کودکی برآورده نشده است، فرد می تواند کمبود ارزش خود را در یک حوزه معین از احساس خود ایجاد کند.
در مراحل اولیه زندگی، مراقب اصلی با غیبت عاطفی یا جسمی (از جدایی / طلاق یا به دلیل مرگ) منبع پریشانی می شود. یا پدر یا مادر نا بالغ یا سرد باشد. این می تواند کودک را در سبک دلبستگی دچار سرگشتگی، بی نظمی، مضطرب یا حتی اجتنابی کند.
راه بهبودی در چیست؟
رهایی از پیوندهای تروما مستلزم یک سفر تعهد به شفا و کشف خود است. اولین چیزی که باید به آن توجه کرد این است که هرگز شخص را به خاطر داشتن رابطه ای که در آن یک پیوند ضربه ای را تجربه کرده است شرمنده نکنید.
درمان روان پویشی چیزهای زیادی برای ارائه به افرادی دارد که به دنبال ایمن تر کردن سبک های دلبستگی خود هستند. وقتی صحبت از درمان به میان می آید، حتی اگر دلبستگی مستقیماً مورد توجه قرار نگیرد، می توان آن را التیام بخشید. به عنوان مثال، با استفاده از CBT (درمان رفتار شناختی) یا درمان روایتی یا متمرکز بر احساسات، فرد می تواند یاد بگیرد که خود را دوست داشته باشد. با تقویت ارزش خود و احساس خود، وابستگی های آنها به طور خودکار امن تر می شود.
تمایل نسل Z به خود تشخیصی
اینترنت و رسانه های اجتماعی مملو از توصیه های مربوط به سلامت روان هستند و نسل Z می تواند خیلی سریع برچسب گذاری کند و دیگران را بر اساس اطلاعات و ایدههای ناقصی که دارند قضاوت کنند.
این می تواند منجر به اقدام و فاصله گرفتن افراد به نام تعیین حد و مرز، پذیرش رفتار توهین آمیز و پیشگویی خود شکوفایی شود که تشخیصی را که شخص برای خود تعیین کرده است را نشان می دهد.
برخی افراد خود شیفته برچسب خورده اند، برخی می توان گفت که دارای OCD (اختلال وسواس فکری جبری) هستند. در حالی که بسیاری از اطلاعات مفید هستند، نسل کنونی ابزار کافی برای استفاده مفید از این اطلاعات را ندارد.
هر فردی پیچیده تر از آن است که بتوان آن را در یک دسته بندی بر اساس چند خط قرار داد.